داستان های کوتاه
-
دو مداد سیاه
از دو مرد دو خاطره متفاوت از گم شدن مداد سیاهشان در مدرسه شنیدم. مرد اول میگفت: «چهارم ابتدایی بودم.…
ادامه مطلب » -
۴ شمع سوزان
در اتاقی ۴ شمع سوزان وجود داشت. محیط تا حدی ساکت بود که به راحتی میشد صدای حرف زدن شمع…
ادامه مطلب » -
نورمن
خیلی سال پیش ، نورمن کازنز بیماری ناعلاجی گرفته بود.دکترها به نورمن گفته بودند که تنها ۶ ماه زنده خواهد…
ادامه مطلب » -
عشق درمانده
روزی روزگاری ، تمام عواطف با یکدیگر برای تعیطلات به یک جزیره ساحلی رفتند. طبق ماهیت های خودشان هر کدام…
ادامه مطلب » -
سخنران
در سمیناری ۵۰ نفر شرکت داشتند و مردی در حال سخنرانی در سمینار بود که ناگهان صحبت خود را ناتمام…
ادامه مطلب » -
ساعت
روزی کشاورزی متوجه شد که ساعتش را در انبار جا گذاشته است. برای او آن ساعت یک ساعت معمولی نبود…
ادامه مطلب » -
زندگی و کار
پدر خانواده مردی سختکوش و نان آور خانه برای همسر و سه فرزندش بود. او بعد از ظهر هر روز…
ادامه مطلب » -
چیزهای مهم زندگی
استاد فلسفه در حالی که روی میزش اقلامی چیده شده بود روبروی حاضرین در کلاس درس ایستاده بود. وقتی که…
ادامه مطلب »